نفسنفس، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

نفس من و بابا حسین

ی روز خوب.........................

   سلام   قند نباتم .... سلام شکلاتم........ سلام مونس تنهایی هام. سلام خچکل مامان...............خوبی عشق ی دونه ی مامان فریبا.جات اونجا پیش فرشته های خاله های دیگه خوفه........ مامان چرا این همه معطل میکنین.منو خاله الناز..منو خاله باران..منو خاله راضیه..منو خاله نیلوفر..منو خاله فریبا...و خیلی خاله های دیگه منتظرتونیم. پس عجله کنید.میخواهیم خوشحالمونو با اومدن شما جشن بگیریم...........مامان لااقل یکدوماتون دل بکنین بیایین تا دل گرمی بقیمون بشه.....قربونت برم که داری صدامو میشنوی و داری بهم میخندی....................عزیز دلمی مامان   جوجو طلای مامان صدامو شنیدی.سفر کافیه مامان ما داریم هممون ی جورایی دق مرگ می...
4 آذر 1392

حوصله

  حوصله خواندن ندارم! حوصله نوشتن هم ندارم! این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم میشود نه با نوشتن... دلم تو را میخواهد............ ...
1 آذر 1392